٢٣ سال پيش وقتی از شكاف كركرههای فلزی آخرين سلول بند ٨ زندان گوهركُش (گوهر دشت) به تماشای مرگ ايستاده و با نگاهی ناباور فاجعه را تاب ميآورديم، کامیونهای يخچالدار حمل گوشت بود و چكمهپوشانی ماسكزده که با وقاحتی كمياب در شبهايی كه از آسمانِ گوهرِ كُفر ميباريد، مردهگان را عقوبت ميكردند. شبانه بارمان زدند و در كفرآبادی اسلامی پنهانمان كردند. يك ماه مرگ فروختند و پر رونقترين حرفهها از آنِ گوركنان وطن شد.
و اين همه تنها سهم كفار و نجسها بود، كه بي غسل و كفن (كه بینیاز از آن بودند) در خاوران پنهان كردند. همچنان از سرنوشت هزاران مجاهدِ اعدام شده در مردادماه، بياطلاع هستيم و نميدانيم تمامیشان در كدامين گوشه و مكانِ جمعي، پنهان كردهاند. خاوران تنها گورستانِ مرگفروشان نمیباشد. از روز روشنتر است که پس از سقوطِ حکومتِ اسلامی دهها گورِ جمعی، در کنارِ دیگر جنایتِ بیشمارِ حکومتِ آدمخوران کشف خواهد شد، خاوران امروز اما به مهمترین محلِ اعتراض به کشتارِ تابستانِ ٦٧ بدل شده است خاوران ياد و حافظه است به جای فراموشی. خاوران تفاهمِ وجدانهای زخم خورده است. در فردای زمینگیر شدنِ همهی حکومتهای خونریز، از جمله مکانهایی که به عنوانِ نمادِ نقضِ آشکارِ حقوق انسانی موردِ توجه جامعهی جهانی قرار میگیرد، گورهای جمعی است. گور جمعی در همهی آیینها نشانِ زیرگرفتنِ کرامت انسانی است. پس از سقوطِ حکومتهای دیکتاتور، از جمله در یوگسلاوی، عراق، افغانستان، گورهای جمعی بسیاری کشف شد. کشتارِ جمعی نشانِ جنایتی ویژه است. مُراد از تأکید بر جنایتِ تابستان سال ١٣٦٧ ویژه گی این جنایت است. وگرنه کیست که نداند حکومت اسلامی در عمرِ پُربرکتِ!! خود دهها جنایت مخوف کرده است. اغلب گورهای جمعی پس از سرنگونی حکومتها کشف میشوند و محافل حقوق انسانی از آنها به عنوانِ یکی از اسنادِ آشکارِ جنایت علیه بشریت سخن به میان میآورند. خاوران را اما مادران داغ و درفش در بودِ نامبارک این نظام جهنمی کشف و با ناخن شخم زدند.
حفاری خاوران يعني كشفِ استخوان، و هر استخوان يعنی حضورِ غايبِ يك انسان. از سرنوشتِ صدها چشمبندِ بيصاحب، عينكها و دمپاييهاي پلاستيكی تلنبار شده در كريدورهای مرگ منتهی به حسينيهی گوهردشت بيخبريم. خاوران سند جنایت است و مسلخِ هزاران هزار جانِ جوان. اين سند پُربها را همانگونه كه هست بايد پاسداری كرد و اين مهم نه تنها متوجه خانوادهی مرگآگاهان، كه متوجه همهي وجدانهاي زخم خورده است. آخر آن، هزاران جانِ روشنِ خفته، عطر صد باغ و خاطره را دارند. خاوران مُهری است بر درستی این حُکم و اصلِ بارها به اثبات رسیدهی تاریخ: سیستم جنایت را نمیتوان تا مدتهای طولانی در اسارتِ خطا نگاه داشت و پنهان کرد. جنایت و بررسی آن شاید تنها مورد تاریخی است که مشمول معافیت و مرورِزمان نمیشود. اگر بپذیریم سریت و پنهان کاری حرف اول کشتار ٦٧ بوده است، آن وقت فاشگویی، بلندگویی و همهگویی این جنایت تنها متوجه شاهدان و خانوادههای قربانیان نبوده که متوجه خانوادهی بزرگ بشری میباشد. خاوران گورستانی عادی نیست. نمادِ قتلعامِ تابستانِ مرگ، فارغ از هر اندیشه و مرام است. این مکان که امروز به مکانِ تفاهمِ وجدانهای زخم خورده بدل شده، یگانه گورستانِ قربانیانِ نیست، اما مهمترین آن است. اهمیتِ خاوران نه از آنرو که عمدتا (تنها؟) مارکسیستها را در آن دفن کردهاند. خاوران افزون بر هویتی مستقل از گورستانهای عمومی، به نمادِ جنایت بدل شده است. خاوران شناسنامهی جنایت نظام اسلامی است. حرف آخر آنکه تابستان شصت و هفت هنوز پروندهای است ناگشوده.
کلاغ و گلسرخ - مهدی اصلانی